کد مطلب:106659 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:146

نامه 035-به عبدالله بن عباس











[صفحه 120]

از نامه های امام (ع) به عبدالله بن عباس پس از كشته شدن محمد بن ابی بكر. اما بعد، مصر را لشكریان معاویه گرفتند و محمد بن ابی بكر - خدایش بیامرزد- به شهادت رسید، از خداوند اجر و پاداش برای او خواستارم كه برایم فرزندی خیراندیش و كارگزاری رنجكش و شمشیری بران و ركنی مدافع بود. من مردم را برای رفتن به جانب او وادار، و پیش از كشته شدن به یاری او امر می كردم و از مردم نه یك بار، بارها، پنهان و آشكار دعوت می كردم، پس بعضی از مردم با بی میلی به یاری او می رفتند، گروهی به دروغ بهانه جویی می كردند و گروهی نیز سرافكنده می ماندند. از خداوند خواهانم كه مرا از این مردم هر چه زودتر نجات بخشد، كه به خدا سوگند اگر آرزویم به شهادت در هنگام رودررویی با دشمن، و آمادگی ام برای مرگ نبود، دوست داشتم حتی یك روز با اینها نباشم، و با كسی از ایشان روبه رو نشوم. می گویم (ابن میثم): احتسبت كذا عندالله، یعنی از او درخواست اجر و مزد می كنم الحسبه، به كسر حاء یعنی اجر و مزد. الشهاده: كشته شدن در راه خدا. استشهد: گویا او نزد خدا حضور یافته است. محور و هدف این نامه چند مطلب است: اول: اطلاع دادن به ابن عباس، از تصرف مصر به وسیله

ی سپاه معاویه. دوم: خبر دادن به ابن عباس از كشته شدن محمد بن ابی بكر، تا او نیز در اندوه این سوگ با امام شریك باشد، و ابراز ستایش در ضمن اظهار غم و اندوه نسبت به او. واژه های ولدا، عاملا، سیفا و ركنا همگی نقش حال را دارند، و نامیدن او (محمد) به عنوان فرزند به اعتبار تربیت وی در دامن خود- همچون فرزند خود- از باب مجاز است، توضیح آن كه وی ربیب امام (پسر همسرش) بود، مادرش اسماء دختر عمیس خثعمی بود، كه قبلا همسر جعفر بن ابی طالب بود، و با او به حبشه مهاجرت كرد، و در حبشه، محمد، عون و عبدالله از او به دنیا آمدند، و پس از این كه جعفر به شهادت رسید، ابوبكر با وی ازدواج كرد، و این محمد از او به دنیا آمد. هنگامی كه همسرش ابوبكر از دنیا رفت. علی (ع) او را به همسری گرفت و از او یحیی بن علی به دنیا آمد. كلمه ی: سیف (شمشیر) را به اعتبار نابود ساختن و حمله كردن او بر دشمن استعاره از وی آورده است. و با استعمال لفظ قاطع (بران)، و همچنین كلمه ی: ركن (ستون)، صنعت ترشیح به كار برده است، از آن رو كه در پیشامدها به او مراجعه می كرد و بدان وسیله گرفتاری را برطرف می ساخت. و كلمه ی: دافعا (برطرف كننده)، نیز از باب ترشیح است. سوم: اطل

اع دادن به ابن عباس از وضع خود با مردم به عنوان شكوه و گله از ایشان، زیرا آن بزرگوار، آنان را به پیوستن بر محمد بن ابی بكر و یاری او ترغیب كرد ولی آنها گوش ندادند، و نیز به دلیل و سبب كوتاهی كردن هر كدام از آنها اشاره فرموده است. براستی، وضع امام (ع) با مردم همانند پیامبر خدا (ص) با قوم خود بود، كه بعضی با بی میلی (به یاری پیامبر) می آمدند به طوری كه گویی به چشم خود می بینند كه به طرف مرگ برده می شوند و بعضی بهانه های دروغین می آوردند همچون كسانی كه می گفتند: اگر قدرت بر كارزار داشتیم به همراه شما بیرون می آمدیم، آنان خود را به هلاكت می اندازند، در صورتی كه خداوند آگاه است كه آنها دروغ می گویند. هر كس حالات و تاریخ زندگانی این دو بزرگوار را تا وقتی كه از دنیا رفتند مورد بررسی قرار دهد، جهت همگونی بین آن دو تن در بیشتر حالات برایش ثابت می گردد، این بخش از سخن امام (ع) مطابق دریافت وی از آن مردم مربوط به آنهاست. چهارم: درخواست نجات هر چه زودتر از دست آنها از پیشگاه خداوند متعال، در این جا نیز، این درخواست به عنوان گله و شكوه است، و همچنین امام به انگیزه ی توقف خود با این حالت در بین آن مردم اشاره دارد، یعنی آر

زوی شهادت و آماده بودن برای مرگ به هنگام روبه رو شدن با دشمن، كه اگر چنین نبود از ایشان فاصله می گرفت. توفیق از جانب خداست.


صفحه 120.